فطرس اباصالح

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستانک

28 فروردین 1395 توسط صديقه مختاري نيا

سلطان به وزیرگفت :3سوال می کنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل می شوی.

سوال اول:خداچه می خورد؟

سوال دوم :خداچه می پوشد؟

سوال سوم :خداچه کار می کند؟

وزیرازاینکه جواب سوالهای را نمیدانست ناراحت بود.

 وزیرغلامی فهمیده داشت داشت .وزیر به غلام گفت :سلطان سه سوال کرده اگرجواب ندهم برکنار می شوم .

اینکه :خدا چه می خورد؟چه می پوشد؟چه کار می کند؟

غلام گفت:هرسه را میدانم اما دوجواب را الان میگویم وسومی را فردا

اما خداچه می خورد:خداغم بنده هایش را میخورد.

اینکه چه می پوشد؟خداعیبهای بنده های خودرا می پوشد.

اماپاسخ سوال دوم رااجازه بدهیدفردابگویم

فرداوزیروغلام نزد سلطان رفتند.وزیر به دوسوال جواب داد.سلطان گفت درست است ولی

بگوجوابهارا خودت گفتی یاازکسی پرسیدی وزیرگفت:این غلام من انسان فهمیده ایست

جوابها را او اوداد.گفت:پس لباس وزارت رادربیاور وبه این غلام بده غلام هم لباس نوکری

رادرآورد وبه وزیر داد.بعدوزیر به غلام گفت :جواب سوال سوم چه شد؟

غلام گفت :آیا هنوز هم نفهمیدی خدا چکار میکند!خدادریک لحظه غلام را وزیرووزیر راغلام میکند. 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فطرس اباصالح

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شش جمله از سیدحسن نصرالله(حفظه الله)
  • حجاب
  • ماه شعبان
  • معلم درنگاه رهبری(حفظه الله)
  • دزدی دومیلیاردی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس